تراختور با دو پاس گل زيبا از ميلاد فخرالديني يک پيروزي حياتي در تهران به دست آورد و به فاصله سه امتيازي صدر جدول رسيد. نقطه مبهم مسابقه اما زننده گل اول تراختور بود. تصاوير تلويزيوني نشان ميداد که ضربه سر کريم انصاريفرد بعد از برخورد با يکي از تيرکها به داخل دروازه رفته، قوس برداشته و به تيرک ديگر خورده و به بيرون آمده است. البته گل فعلا به نام سعيد دقيقي که توپ برگشتي را به تور چسبانده، ثبت شده اما شادي نکردن دقيقي که حرکت توپ بين دو تيرک را از نزديک ديده و در آغوش کشيدن کريم توسط بازيکنان تراختور نشان ميدهد گل را بايد به نام کريم نوشت. دقيقي البته ميگويد اهميتي ندارد که گل به اسم چه کسي نوشته شود اما او هم به اندازه کريم در اين گل نقش داشته. دقيقي به تماشا ميگويد: «توپ کريم وارد دروازه شد اما اگر من آن را ريباند نميکرد، گل او ميسوخت. گل کريم را من گل کردم! »
آن گل را تو زدي يا کريم؟
داور گفت که من زدم و گل هم به نام من ثبت شده اما اين اصلا اهميتي ندارد ک من گل را زده باشم يا کريم.
تو از همه بازيکنان به توپ نزديکتر بودي. خودت چه ديدي؟ توپ گل شده بود يا نه؟
من خودم احساس کردم توپ قوس برداشت و از داخل دروازه به بيرون آمد. با خودم گفتم گل شده يا نه اما به عنوان مهاجم وظيفه داشتم توپ را تعقيب کنم و زودتر از مدافعان به آن ضربه بزنم.
پس گل به سام تو ثبت شده اما کريم آن را زده!
گفتم که من و کريم فرقي نداريم. اما به خاطر آن قوسي که توپ برداشته بود، داور گل را تشخيص نداد و اگر من نبودم و ريباند ضربه کريم را وارد دروازه نميکردم، اين گل ثبت نميشد و ميسوخت. داور هم گفت که تا ضربه من گل اعلام نشده بود و بهترين تشخيص را در اين مواقع داور ميتواند بدهد.
البته خودت قوس را ديدي ديگر؟
گفتم که توپ با ضربه کريم و پيگيري من وارد دروازه شد و باز هم ميگويم اصلا اهميتي ندارد که گل را من زده باشم يا او.